شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید احمدرضا نصیرزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم اجعلنا من الطالبین بدم المقتول بکربلا . خداوندا! ما را از خون خواهان کشته کربلا قرار ده. با سلام بر منجی عالم بشریت و ولیعصر(عج) که با آمدن ایشان جهان را از عدل گلستان میکند و زمین را از هر ظلمی و جوری پاک میکند. سلام و درود بر امام حسین(ع) که تمام هستی خود را، حتی طفل شش ماهه خود را فدای اسلام و کتاب خدا کرد. سلام و دورد بر رهبر عزیزمان، خمینی بتشکن...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم اجعلنا من الطالبین بدم المقتول بکربلا . خداوندا! ما را از خون خواهان کشته کربلا قرار ده. با سلام بر منجی عالم بشریت و ولیعصر(عج) که با آمدن ایشان جهان را از عدل گلستان میکند و زمین را از هر ظلمی و جوری پاک میکند. سلام و درود بر امام حسین(ع) که تمام هستی خود را، حتی طفل شش ماهه خود را فدای اسلام و کتاب خدا کرد. سلام و دورد بر رهبر عزیزمان، خمینی بتشکن...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مجید ساحلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
کاروان سرخ شهادت با عشقی وصفناپذیر در حرکت است و هر روز عاشقان این کاروان بدان میپیوندند تا زمانی که در گوشهای از جهان اسلام ظلم و بیعدالتی است، این کاوران لحظهای از حرکت باز نمیایستد. خون شهید درخت اسلام را آبیاری میکند و به کالبد مرده جامعه حیات میبخشد. آری آنها چون شمع میسوزند و به زندگی ما روشنی میبخشند. شهید مجید ساحلی در بهمن ماه ۱۳۴۷ در خانوادهای مذهبی در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. پدر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
کاروان سرخ شهادت با عشقی وصفناپذیر در حرکت است و هر روز عاشقان این کاروان بدان میپیوندند تا زمانی که در گوشهای از جهان اسلام ظلم و بیعدالتی است، این کاوران لحظهای از حرکت باز نمیایستد. خون شهید درخت اسلام را آبیاری میکند و به کالبد مرده جامعه حیات میبخشد. آری آنها چون شمع میسوزند و به زندگی ما روشنی میبخشند. شهید مجید ساحلی در بهمن ماه ۱۳۴۷ در خانوادهای مذهبی در شهرستان نیریز چشم به جهان گشود. پدر...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد دشتبانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد دشتباني »
در سال 1342 همزمان با تولد نهضت شکوهمند اسلامی ملت ایران به رهبری امام امت، خمینی کبیر شروع شد، در میان خانوادهای متدین و مسلمان کودکی بدنیا آمد که به عشق حضرت مصطفی(ص) نام او را محمد گذاشتند. هنوز مهربانیهای دست پدر را بر روی سرش حس نکرده بود که در سن 6 سالگی دست روزگار، پشت اورا از پشتوانهای محکم و استوار خالی کرد. رفتن پدر روحیه لطیف و کودکانهاش را سخت آزرد. بضاعت کم خانواده در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد دشتباني »
در سال 1342 همزمان با تولد نهضت شکوهمند اسلامی ملت ایران به رهبری امام امت، خمینی کبیر شروع شد، در میان خانوادهای متدین و مسلمان کودکی بدنیا آمد که به عشق حضرت مصطفی(ص) نام او را محمد گذاشتند. هنوز مهربانیهای دست پدر را بر روی سرش حس نکرده بود که در سن 6 سالگی دست روزگار، پشت اورا از پشتوانهای محکم و استوار خالی کرد. رفتن پدر روحیه لطیف و کودکانهاش را سخت آزرد. بضاعت کم خانواده در...
نتایج عملیات والفجر دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر دو »
عملیات حاج عمران (والفجر 2 ) با آزاد سازی 200 کیلومتر مربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتی از ارتفاعات منطقه، به پایان رسید. طی این عملیات، مناطق زیر به تصرف نیروهای خودی درآمد: - پاسگاه مرزی تموچین عراق. - پادگان حاج عمران. - گمرک مرزی. - سلسله ارتفاعات "کلو". - ارتفاعات "گردمند" سرسول، آزادی، سلمان، شیوه کارتا، بردزرد. - روستاهای زینو ( ممی خلان )، رایات، شیوش، خوارو، میوتان بالا و میوتان پایین.1...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر دو »
عملیات حاج عمران (والفجر 2 ) با آزاد سازی 200 کیلومتر مربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتی از ارتفاعات منطقه، به پایان رسید. طی این عملیات، مناطق زیر به تصرف نیروهای خودی درآمد: - پاسگاه مرزی تموچین عراق. - پادگان حاج عمران. - گمرک مرزی. - سلسله ارتفاعات "کلو". - ارتفاعات "گردمند" سرسول، آزادی، سلمان، شیوه کارتا، بردزرد. - روستاهای زینو ( ممی خلان )، رایات، شیوش، خوارو، میوتان بالا و میوتان پایین.1...
خط پدافندی تپه کدو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
تپه کدو یکی از تپههای استراتژیک منطقه غرب و مشرف بر پادگان حاج عمران عراق میباشد که در عملیات والفجر دو به تصرف نیروهای خودی درآمد. حفظ این تپه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. چون هر طرفی که در آن مستقر میشد، بر کل منطقه حاج عمران اشراف داشته و می توانست تحرک نیروهای طرف مقابل را کاملا" کنترل و بر آن اجرای آتش نماید . نگهداری و حفاظت از این تپه در سال 1362 به گردان کمیل...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » پدافندها »
تپه کدو یکی از تپههای استراتژیک منطقه غرب و مشرف بر پادگان حاج عمران عراق میباشد که در عملیات والفجر دو به تصرف نیروهای خودی درآمد. حفظ این تپه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود. چون هر طرفی که در آن مستقر میشد، بر کل منطقه حاج عمران اشراف داشته و می توانست تحرک نیروهای طرف مقابل را کاملا" کنترل و بر آن اجرای آتش نماید . نگهداری و حفاظت از این تپه در سال 1362 به گردان کمیل...
کلیات عملیات کربلای دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
این عملیات با رمز "یا اباعبدالله الحسین(ع)" رأس ساعت یک بامداد به تاریخ 10/6/1365 در منطقه عمومی حاج عمران عراق انجام شد. وسعت منطقه عملیاتی 50 کیلومتر مربع بود. ...
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
این عملیات با رمز "یا اباعبدالله الحسین(ع)" رأس ساعت یک بامداد به تاریخ 10/6/1365 در منطقه عمومی حاج عمران عراق انجام شد. وسعت منطقه عملیاتی 50 کیلومتر مربع بود. ...
مناطق آزاد شده در عملیات کربلای دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
با توجه به محدود بودن این عملیات، ارتفاعات 2435، 2200، 1600، 1700، 1800، 2000 و بخشی از جاده حاجعمران، دربند، چومان مصطفی و گردکو که برای حفاظت از سایر مناطق دارای حساسیت ویژهای بودند آزاد شدند....
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
با توجه به محدود بودن این عملیات، ارتفاعات 2435، 2200، 1600، 1700، 1800، 2000 و بخشی از جاده حاجعمران، دربند، چومان مصطفی و گردکو که برای حفاظت از سایر مناطق دارای حساسیت ویژهای بودند آزاد شدند....
دوست ندارم الآن خورده ام
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
زندگینامه شهید بهرام زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » تحليل آماري »
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" میخواهیم از عاشقی سبز جامه سخن بگوییم که با اخلاق نیکویش، همگان را مجذوب خود میکرد و روحیه ستمستیزی و ایثار و فداکاری را به دیگران میآموخت. از محمدرضا زردشت که سال 1337 در خانوادهای متدین در شهرستان نیریز متولد شد. دوره دبستان را در مدرسه پروین اعتصامی و دوره متوسطه را در دبیرستان شهید دکتر بهشتی (شعله نیریز) گذراند. او شاگردی ممتاز و...
دانشنامه دفاع مقدس » تحليل آماري »
یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی" میخواهیم از عاشقی سبز جامه سخن بگوییم که با اخلاق نیکویش، همگان را مجذوب خود میکرد و روحیه ستمستیزی و ایثار و فداکاری را به دیگران میآموخت. از محمدرضا زردشت که سال 1337 در خانوادهای متدین در شهرستان نیریز متولد شد. دوره دبستان را در مدرسه پروین اعتصامی و دوره متوسطه را در دبیرستان شهید دکتر بهشتی (شعله نیریز) گذراند. او شاگردی ممتاز و...
آی صدام سلام علیکم
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در پادگان جلدیان پیرانشهر، پیرمردی بود بنام حاجی صلواتی. وی یک ماشین بلندگوداری داشت و هی می چرخید و معمولا" به بچه ها روحیه میداد. اذان می گفت. بچهها را به نماز جماعت دعوت میکرد. به صدام بد و بیراه میگفت و بین صحبتهایش صدام صدام می زد و بعد جملهای نفرین آمیز میگفت. یکبار یکی از بچهها زرنگی کرد و رفت کنار دستش تا او صدا زد آی صدام، وی گفت حاجی سلام علیکم، حاجی بعد از...